دسیسه هرمی یک برنامه اغواگرایانه می باشد و مبلغی که افراد در قاعده هرم پرداخت می نمایند، بابت یک محصول و یا نیاز واقعی و یا سرمایه گذاری حقیقی نمی باشد و صرفاً بابت یک عضوگیری محض و منبعی برای پرداخت پورسانت عده معدودی در بالای هرم می باشد. در نظر اکثر کسانی که به مفهوم بازاریابی شبکه ای آگاهی ندارند، بازاریابی شبکه ای همان «پیرامید» است. دلیل اصلی این استنباط غلط، ساختار «هرمی» شکل یک شبکه در بازاریابی شبکه ای است. با این حال دلیل یاد شده ناموجه است، زیرا همه ساختارهای سازمانی یا مجموعه ای هرمی شکل هستند. آنچه پیرامید بودن یک مجموعه یا سازمان را تعیین می کند نحوه عملکرد آن می باشد نه شکل آن.
1-محصولاتی که هیج بازار واقعی در جهان ندارند.
2-محصولاتی که با قیمت های گران فروخته می شوند.
3-خرید های اجباری محصولات شرکت
4-طرح هایی که نتیجه آن صرفاً گسترش شبکه توزیع کننده است.
5-اام به سرمایه گذاری نقدی قابل توجه
6-خرید های اجباری محصولات یا خدمات فرعی یا جانبی
7-طرح هایی که در آن محصولات شرکت کلاً یا به نحو قابل توجهی تنها مورد مصرف توزیع کنندگان واقع می شود.
8-طرح هایی که در آن توزیع کنندگان در موقعی که ادامه فعالیت نمی نمایند با لیست قابل توجهی از کالاهای فروخته نشده مواجه می شوند.
9-طرح هایی که در آن توزیع کنندگان بیش از آن که کالایی را از روی نیاز واقعی بخرند، آن را برای پیشرفت در پلن خریداری می نمایند.
10-طرح هایی که اگر اعضای آن خرید ننمایند با شکست روبه رو می شوند.
11-طرح هایی که هیچ تاکیدی بر خرده فروشی به کسانی که مشتری نهایی هستند و در طرح عضو نمی شوند، ندارند.
12-طرح هایی که در آن توزیع کنندگان را به شرکت کردن معنادار پس از آن که توزیع کننده شوند، اام نمی نماید.
13-طرح هایی که در آن دستمزدهای پرداختی به توزیع کنندگان بابت قرار گرفتن در سطوح بالا پرداخت می شود.
14-طرح هایی که در آنها پرداخت کمیسیون ها بر اساس خرده فروشی های واقعی نمی باشد.
15-طرح هایی که در آنها تاکید بیشتر بر عضوگیری است تا بر فروش محصول.
16-طرح هایی که شامل عناصر طرح های بخت آزمایی است که این طرح ها عمدتاً مبتنی بر شانس است تا مبتنی به تلاش هایی با حسن نیت برای فروش.
17-درآمدهای مبتنی بر تدلیس یا درآمدهای غیر منطقی مبتنی بر معرفی ها.
نوعی از استراتژی فروش است که یک شرکت ، محصولات خود را بدون حضور واسط ( عمدهفروش / خردهفروش ) و حتی بدون تبلیغات ، مستقیما به دست مشتری میرساند و اگر مشتری از خرید خود راضی بود، قادر است تا محصولات شرکت برای دریافت سود به دیگران معرفی نماید ( برای محصولات شرکت بازاریابی نماید ).
بازاریابی شبکه ای یکی از زیرمجموعه های رشته بازاریابی است که کانال فروش خود را بر شبکه های انسانی و اجتماعی استوار کرده است. در این شیوه، شما تعدادی از محصولات شرکت را خریداری کرده و در هر مکانی که می خواهید به فروش می رسانید و در ازای آن سود خود را دریافت می کنید. اما این پایان راه نیست. در واقع در این شیوه، مصرف کننده نیز می تواند کالاهای شرکت را بازاریابی کرده و در قبال آن سود دریافت کند. البته این شیوه ساختار خاص خود را نیز دارد. در این ساختار، بازاریاب باید افرادی را به عنوان زیرشاخه خود معرفی کند و هر چه زیر این زیرمجموعه بیشتر باشد و بیشتر فعالیت کند، سود بیشتری به شما می رسد.
این شیوه با ساختار هرمی ای که دارد شبکه ای از نیروهای انسانی را ایجاد کرده که به صورت تصاعدی بر آن افزوده می شود. تبلیغات نیز در این تکنیک به صورت چهره به چهره و کلامی صورت می گیرد.
آموزشی که در اختیار شماست با توجه به شرکت و تیمی که در آن فعالیت میکنید ممکن است متفاوت باشد، ولی چیزی که مسلم است این است که امکان ندارد آموزش وجود نداشته باشد!
رسیدن به درآمد انفعالی
درآمد انفعالی در بازاریابی شبکه ای در صورتی حاصل میشود که افراد سازمان شما طبق یک آموزش صحیح و کارامد و پیروی از یک سیستم فعالیت کنند.نکته جالب در مورد آموزش های لازم در بازاریابی شبکه ای این است که این آموزش ها ااما باید ساده باشند! چرا که تمام افراد با ویژگی ها و پیش زمینه های مختلف باید بتوانند آن را رعایت کنند.نکته اصلی قابلیت تکثیر است.
مهمترین ویژگی برای هر فعالیت و ایده ای در بازاریابی شبکه ای "قابلیت تکثیر" آن است.
مهم نیست اگر کاری که شما انجام میدهید برایتان نتیجه میدهد، مهم این است که آیا این کار قابل تکثیر است یا خیر؟
آیا افراد سازمان در نبود شما میتوانند کاری که شما انجام میدهید را انجام دهند؟ یا برای انجام تمام کارها حضور شما به نوعی لازم است؟
مسلما شما میخواهید به درآمد انفعالی از این کار برسید و اصطلاحا بازنشسته شوید.به همین دلیل باید آموزش را در تیم خود جدی بگیرید!
حرفه بازاریابی شبکه ای مانند تمام حرفه ها و کسب و کارهای دیگر دارای روش و سیستم مشخص برای به نتیجه رسیدن است.یادگیری این اطلاعات برای موفقیت در بازاریابان شبکه ای یک امر حیاتیست.چرا که کار کردن بدون داشتن آگاهی از روند صحیح انجام کار کاملا بی فایده است.ممکن است یک نفر بدون در اختیار داشتن دانش لازم بتواند تا مرحله ای از نتورک مارکتینگ جلو برود.ورودی بگیرد، تیم بسازد، فروش داشته باشد و پورسانت دریافت کند ولی نکته اینجاست که حتی اگر این اتفاق هم بیفتد، دستاورد ماندگاری نخواهد بود.
باید به این نکته اشاره کنم که متاسفانه بیشترین ضربه از نداشتن دانش کافی را کسانی متحمل میشوند که به سطحی از موفقیت (ظاهرا موفقیت) در MLM رسیده اند در صورتی که پایه و اساس کارشان بر اساس روندی اشتباه بوده است، چرا که پذیرفتن اشتباه برایشان سخت است و زمانی هم که تبعات آن نمایان شود، بلند شدن دوباره از آن سخت تر خواهد بود!
1-مربوط به بازاریابی شبکه ای باشند!
گفتن این حرف شاید عجیب و خنده دار باشد ولی متاسفانه در خیلی از تیم ها آموزشی که به افراد داده میشود ربطی به بازاریابی شبکه ای ندارد! یا اگر هم دارد به عنوان اطلاعات کاربردی حساب نمیشود و صرفا یک سری صحبت های کلی مثبت (که البته به جای خودش خیلی هم خوب و لازم است) و اطلاعات واضح و بدیهی است.
چیزی که به افراد سازمان خود انتقال میدهید باید به آنها در جهت انجام دادن کارها کمک کند.افراد تیم باید بتوانند برای رشد خود این اطلاعات را به کار ببرند.
2-قابل تکثیر باشند
ویژگی بسیار مهم و حیاتی برای هر چیزی که در بازاریابی شبکه ای وجود دارد، به خصوص بحث آموزش، قابلیت تکثیر شدن آن است.روش ها و دستورالعمل هایی که وارد آموزش های تیم میشوند باید بتوانند دوپلیکیت شوند.مهم نیست کاری که شما انجام میدهید برای شما نتیجه بخش باشد.مهم این است که افراد سازمان شما هم بتوانند همان کار را انجام دهند و آن ها هم نتیجه بگیرند.
آیا آموزش های شما در زمینه ی پراسپکتینگ، دعوت ،مارکتینگ و دیگر بخش ها، کاربردی و ثابت شده و از همه مهم تر قابل تکثیر است؟ آیا منبعی دارید که همه افراد سازمان بتوانند برای پیدا کردن جواب سوال های خود به آن مراجعه کنند؟
در صورتی که آموزش های شما این دو ویژگی را داشته باشند، خیالتان از جهت آموزش در تیم میتواند راحت باشد.
به نظر شما نکته سخت و عجیبی بود؟ بعید میدونم.
بسیاری از مردم در داخل یا خارج از ایران درکی اشتباه از بازاریابی شبکه ای یا اصطلاحاً Network Marketing دارند و به همین دلیل بسیاری از فعالیتهای مرتبط با این نوع بازاریابی در ایران منجر به شکست می شود. بازاریابی شبکه ای اخیراً به بحثی جنجال برانگیز در سرتاسر جهان و خصوصاً ایران تبدیل شده است و علت آن این است که متاسفانه بازاریابی شبکهای به عنوان نوعی مدل کسب و کار، توسط افرادی ناآگاه و به شیوه ای نادرست به مردم معرفی شده است. مسلماً بسیاری از مدلهای بیزنس و بویژه بازاریابی چند سطحی MLM نیازمند آموزش و فرهنگسازی است و عملاً این موضوع در سطح عامه مردم یا هنوز به درستی پیاده نشده است و یا اینکه فعالیت های آموزش و آمادهسازی اذهان عمومی و حتی برخی از مسئولین مملکتی پیش از اینکه آغاز شود منجر به شکست شده است. بازاریابی به روش چند سطحی یا MLM یکی از روش های واقعی و عملی بازاریابی کالا و خدمات است اگر به درستی و صحیح پیاده سازی شود. این نوع بازاریابی بسیار سخت است و مسلماً از طریق آن نمی شود یک شبه میلیاردر شد اما اگر درست پیاده شود و آموزش های لازم داده شود افراد یا شرکت ها به خوبی می توانند از آن به عنوان یک مدل کسب و کار برای ایجاد درآمد و نیز به عنوان یکی از استراتژی های بازاریابی خود استفاده کنند.
بازاریابی شبکهای یا بازاریابی چند سطحی یکی از انواع مدلهای کسب و کار است که در سالهای اخیر بویژه بخاطر اینترنت بسیار مورد توجه قرار گرفته است. همانطور که در مقالات پیشینم گفته بودم، بازاریابی فعالیتی است که طی آن ما می خواهیم به افراد کمک کنیم که کالا یا خدمات ما را که به نحوی می تواند پاسخگوی نیازهایشان باشد پیدا کنند. در مدل کسب و کار بازاریابی شبکهای، ما در سطوح مختلف از افراد، «نفوذ» می کنیم و استفاده از کالا یا خدماتی را که «خوب و مفید» تشخیص داده ایم و خودمان یکی از «مصرف کنندگانش» هستیم را به سایرین «توصیه» می کنیم. این را هم قبلاً گفته بودم که باید توجه داشته باشیم وقتی چیزی را «توصیه» می کنیم، گویی داریم آن چیز را «بازاریابی» می کنیم. اگر کالا یا خدماتی واقعاً خوب و مفید باشد، آن کالا یا خدمات خودبخود یک نوع تبلیغ شفاهی یا اصطلاحاً WOM = Word of Mouth مثبت برای خودش ایجاد می کند و اگر ما هم به جمع توصیه کننده ها اضافه شویم به گسترش استفاده از آن کالا یا خدمات به نوعی کمک میکنیم. پیش از اینترنت، امکان این که افراد «توصیه کننده» یک کالا یا خدمات مورد نظر بتوانند از توصیه یا در حقیقت عمل بازاریابی خود بهرهمند شوند یا به نوعی وجود نداشت و یا میزان آن آنقدر کم بود که به این ترتیب که امروز از آن یاد میشود، سخنی از آن به میان نمیآمد. MLM یا Multi-Level Marketing یک مدل کسب و کار است تا زمانی که یک کالای مصرفی یا خدمات قابل مصرف در میان باشد و اگر چنین باشد در همه جای دنیا قانونی است و در اینجا (ایران) هم باید باشد. اما در صورتی که فعالیت ها بر اساس یک سیستم هرمی بدون کالای یا خدمات مصرفی در نظر باشد- یعنی فقط یک نام تجاری را به نوعی روی هوا بخواهد تبلیغ کند، این روش در همه جای دنیا غیر قانونی است و مسلماً در ایران هم غیر قانونی است. وقتی از مدل های کسب و کار یا بیزنس صحبت می کنیم، یعنی از مدلهایی صحبت می کنیم که برای فرد یا افراد در گیر آن، ایجاد درآمد می کند. نوع درآمدی که این مدل ایجاد می کند، مشابه همان نوع درآمدی است که افراد از به حساب گذاشتن مبلغی پول در بانک و در حسابهای سپرده کوتاه یا بلند مدت خود به دست می آورد، یا مثلاً افرادی که کتابی می نویسند یا ترجمه می کنند و با هر نوبت چاپ، درصدی از پشت جلد کتاب به هنگام فروش ضرب در تیراژ کتاب نسیبشان میشود. این نوع درآمد را اصطلاحاً Residual Income میگویند که وقتی این نوع درآمد در بانکها یا در صنعت نشر قانونی است پس در مدل کسب و کار بازاریابی شبکهای نیز قانونی است. مورد دیگر که در MLM مطرح میشود، این مساله است که یک تساعد هندسی و دوبلیکیشن در میان است. ما در اصول موفقیت در کسب و کار، حال هر نوع کسب و کاری که باشد و در هر سطحی که باشد این را باور داریم که چنانچه دایره افرادی که شما با ایشان در ارتباط هستید گسترده تر و وسیعتر باشد یا به عبارت دیگر چنانچه شما با افراد بیشتری در ارتباط باشید، موفقیت شما به نوعی تضمین شده است.
(در انگلیسی به آن MLM مخفف Multi Level Marketing یا NM مخفف Network Marketing به معنی تجارت شبکهای میگویند).
بازاریابی چندسطحی تقریباً قدمتی ۵۰ ساله دارد و به معنی خرید مستقیم محصولات از کمپانی بدون وجود واسطههای تجاریست درحالی که تبلیغات و معرفی محصولات، توسط خود مشتریان انجام میشود و ممکن است که بابت آن پورسانت بگیرند.
مثالی از تجارت شبکهای: شرکتی گوشی موبایل میسازد اما هرگز برای محصولاتش تبلیغ نمیکند در عوض خود مشتریان، ضمن معرفی محصولات کمپانی و ترغیب دیگران به خرید آن محصولات، برای کمپانی بازاریابی میکنند و کمپانی ممکن است که به ایشان کمیسیون بدهد. کمیسیون میتواند بابت معرفی مستقیم و حتی غیر مستقیم دریافت شود. مثلا علی دو مشتری (حمید و سعید) را معرفی کند و بابت معرفی مستقیم پورسانت بگیرد سپس حمید و سعید هر کدام بروند دو مشتری معرفی کنند و علاوه بر دریافت پورسانت بابت معرفی مستقیم، علی نیز بابت معرفی غیر مستقیم پورسانت بگیرد .
● تفاوت تجارت شبکهای (NM) با تجارت چند سطحی (MLM)چیست ؟
میتوان گفت که تقریبا هر دو از یک اصل تبعیت میکنند. یعنی خرید مستقیم محصولات از یک کمپانی بدون دخالت واسطهها و معرفی محصولات کمپانی به دیگران توسط مشتریان خود کمپانی. اما تفاوت در یک نکته است. کمپانی که محصولاتش را از شیوهٔ تجارت شبکهای (Network Marketing) میفروشد؛ در حقیقت از طریق گروهی از مشتریانش است که محصولات را پسندیدهاند و مایلند که نزدیکانشان نیز از مزایای آن محصولات برخوردار شوند و موضوع کمیسیون اهمیت چندانی ندارد. یعنی کمپانی ممکن است که به مشتریانی که بازاریابی میکنند؛ کمیسیون پرداخت کند و ممکن هم هست که یک کمپانی اصلا کمیسیونی برای کسی در نظر نگیرد. مثلا شما به سینما میروید. از فیلمی خوشتان میآید.
تماشای آن را به دوستانتان توصیه میکنید. دوستانتان هم پس از تماشا آن را به دیگران توصیه میکنند. در حقیقت شما تیمی درست کردهاید که به نفع تهیه کنندهٔ آن فیلم، بازاریابی شبکهای انجام میدهد و شاید هیچ پورسانتی هم از این بابت دریافت نکنید. اما در تجارت چند سطحی (Multi Level Marketing) کمیسیون حرف اول را میزند. یعنی مشتریان به عنوان یک تجارت و به نیت دریافت کمیسیون، برای کمپانی بازاریابی میکنند. این تجارت، دو نوع سالم و ناسالم (دسیسه هرمی یا پیرامید) دارد.
● آیا شرکتهای بازاریابی چند سطحی (MLM)، به منظور پرداخت پورسانت مجبورند که محصولاتشان را گرانتر از قیمت واقعی عرضه کنند ؟
بسیاری از شرکتها در شیوهٔ سنتی باریابی محصولات، مجبورند که قسمت عمدهای از درآمدشان را پیش از فروش محصولات، بابت هزینهٔ تبلیغات پرداخت نمایند سپس قیمت تمام شدهٔ محصولاتشان با احتساب تمام هزینهها، از جمله هزینهٔ تبلیغات به دست میآید. یک واحد تولیدی کفش با تولید سالانه ۵۰۰۰۰ جفت کفش و هزینههای زیر را در نظر بگیرید :
۳۶۰۰ دلار هزینه انرژی
۷۵۰۰ دلار هزینه اداری
۱۰۰۰۰ دلار هزینه بیمه
۳۶۰۰۰ دلار پیشبینی نشده
۱۸۰۰۰۰ دلار هزینه تعمیرات و نگهداری
۲۵۰۰۰۰ دلار هزینه مواد اولیه و بستهبندی
۵۰۰۰۰۰ دلار هزینه حقوق و دستمزد
۵۰۰۰۰۰ دلار هزینه تبلیغات سمعی و بصری
۷۰۰۰۰۰ دلار هزینه استهلاک
جمعاً ۲۱۸۷۱۰۰ دلار
پس قیمت تمام شده هر جفت کفش ۷۴۲/۴۳ دلار
۱۰ دلار یا ۲۳% قیمت تمام شده هزینه تبلیغات هر جفت کفش است (ما با فرضی خوشبینانه حساب کردیم در حالی که معمولاً بین ۴۰ تا ۶۰ درصد قیمت تمام شدهٔ کالاها را تبلیغات به خود اختصاص میدهد)
لذا قیمت فروش هر جفش کفش با احتساب سود ۱۵٪ باید ۵۰ دلار شود .
فرض کنیم که همان واحد تولیدی، کفشها را از طریق نتورک عرضه کند و پلن طوری طراحی شود که پورسانتها مقداری کمتر از هزینه تبلیغات به روش سنتی باشد (مثلا اینجا ۲۰%). اکنون که هزینه تبلیغات در همان ابتدای کار حذف میشود؛ لذا قیمت تمام شدهٔ هر جفت کفش، ۷۴۲/۳۳ بهعلاوه۷/۶ دلار بابت همان ۲۰% پورسانت مشتری حساب میشود. یعنی ۴/۴۰ دلار که با احتساب ۱۵% سود واحد تولیدی، قیمت فروش هر جفت کفش حدود ۴/۴۶ دلار است. یعنی نزدیک ۴ دلار ارزانتر از روش سنتی! ضمن اینکه هزینههای تبلیغاتی شرکت، به جیب مشتریان میرود .
اما ممکن است که این سوال مطرح شود که طراح پلن چطور میتواند؛ پلن را طوری تنظیم کند که جمع پورسانتها از هزینه تبلیغاتی به روش سنتی بیشتر نشود؟ پاسخ این است که راهکارهایی مثل قوانین سقف درآمد، تعادل، وچرها و در برخی پلنها خروج از سیستم و همچنین درنظر گرفتن میزان پورسانتها و اصلاح پلن پس از بررسی میزان عرضه و تقاضا و نحوه قرارگیری افراد در شبکه، باعث میشود که یک نتورک حسابشده، به ضرردهی نیفتد.
برای تعریف ارتباط موثر ابتدا به تعریف ارتباط می پردازیم. ارتباط فرآیندی است، که در آن تبادل اطلاعات، افکار و احساسات بین مردم از طریق صحبت کردن، نوشتن و یا زبان بدن صورت می گیرد. ارتباط موثر زمانی رخ می دهد که، مطلب انتقال داده شده از سمت طرف دریافت کننده درک شده باشد. اهداف ارتباط موثر شامل ایجاد یک درک مشترک، تغییر رفتار و کسب اطلاعات می باشد.
اجزاء ارتباط موثر
ارتباط موثر با رمزگذاری و مهارت انتقال درست پیام در یک مسیر روشن و مستقیم، به گیرنده پیام آغاز می گردد. که به گیرنده اجازه رمزگشایی درست از پیام را می دهد.
رمزگشایی یکی از مولفه ها و البته مهارت های ارتباط موثر است. و همچنین مورد نیاز گیرنده پیام است. تا از دریافت درست و درک پیام ارسال شده اطمینان حاصل شود. کلید یک رمزگشایی درست این است که مخاطب را بخوبی بشناسیم. همینطور برای یک رمزگشایی صحیح نیاز به خوب گوش کردن داریم.
شناخت گیرنده و ارتباط موثر
شناخت گیرنده ارتباط، اثر بخشیِ آن را بهبود می بخشد. این شناخت شامل سن، جنسیت، منطقه جغرافیایی، توانایی فکری و سبک زندگی گیرنده می باشد. به عنوان مثال، وقتی شما با یک کودک ابتدایی در خصوص مزایای مسواک زدن صحبت می کنید، می بایست از کلمات و لحن صحبت متفاوتی نسبت به یک نوجوان و یا بزرگ سال استفاده نمایید. در این صورت ارتباط موثر بین شما رخ می دهد. و پیامتان به درستی درک می شود.
زبان بدن و ارتباط موثر
زبان بدن یا همان ارتباط غیرکلامی شامل وضعیت و موقعیت دست، بازو، پاها، تماس چشم و حالات چهره می باشد. مطابقت زبان بدن با محتوای کلامی که در ارتباط موثر بکار برده شده در درک درست تاثیرگذار است. در صورت عدم تطابق و یا تضاد در زبان بدن با محتوای کلامی، گیرنده گیج شده و درک مناسبی از پیام ارسال شده نخواهد داشت. برای مثال، وقتی فردی می گوید: من گوشم با شماست!”. ولی موقع صحبت کردن به جای دیگری(مثلا موبایل و یا تلویزیون) نگاه می کند و همینطور در حال خوردن چیزی است. در واقع زبان بدن این فرد پیام متفاوتی با آنچه که او می گوید منتقل می کند.
احساسات و ارتباط موثر
احساسات می تواند در ارتباط موثر تاثیر گذاشته یا اختلال ایجاد کند. زمانی که فرستنده پیام عصبانی است، ممکن است در ارسال پیام او تاثیر منفی بگذارد.
همینطور اگر گیرنده ناراحت است و یا با پیام فرستنده موافق نباشد، ممکن است در انتقال درست پیام اختلال ایجاد کند. و فرستنده نتواند به خوبی پیام خود را منتقل کند. چرا که ممکن است در ادامه فرستنده نکات متفاوتی را در نظر گرفته باشد. توجه به احساسات، زبان بدن و موانع مفهومی در ارتباط موثر ضروری است.
توصیه می شود در برقراری ارتباط به زمان گیرنده توجه شود. و تا حد امکان پیام مختصر، مفید، واضح باشد. و بصورت مستقیم بیان شود.
همچنین در برقراری ارتباط موثر در نظر گرفتن سطح فرهنگی گیرنده و همچنین توانایی ارائه پیام به افراد مختلف بسیار کمک می کند.
هدف اصلی از برقراری ارتباط، انتقال پیام است. این پیام می تواند به صورت کلامی یا غیرکلامی منتقل شود. در واقع یک پیام را می توان به صورت آشکار یا ضمنی منتقل کرد.
هر گونه اشکالی در انتقال پیام می تواند باعث اختلال در ارتباط گردد. برای مثال ممکن است پیام به صورت کامل منتقل نگردد یا این که یک نفر پیامی را ارسال کند ولی فرد مقابل مفهوم دیگری را دریافت نماید. یا حتی کسی پیامی را بفرستد ولی دیگری هیچ پیامی را دریافت نکند. از این موارد معمولاً به عنوان «سوءتفاهم» یاد می شود. یک ارتباط موثر ارتباطی است که راه را بر سوءتفاهم های احتمالی ببندد.
انواع ارتباط موثر بین فردی
ارتباط قدرت مدار خودمحور
شخصی که چنین رفتاری دارد معمولاً:
می خواهد نظر خودش را به دیگران تحمیل کند.
حوصله گوش دادن به حرف های دیگران را ندارد.
بیشتر نصیحت می کند، پند و اندرز می دهد.
رفتارش مستبدانه و دیکتاتوری است.
دیگران را از عاقبت کارهایشان می ترساند.
این گونه اشخاص در درون خود اغلب احساس گناه و خجالت دارند.
ارتباط منفی و منفعل
در این روش شخص آگاهانه سعی می کند:
از درگیری اجتناب کند حتی اگر نتیجه اش رنج بردن خودش باشد.
به جای عمل، عکس العمل نشان می دهد.
خواست های دیگران را به خواسته های خود ترجیح می دهد و اطرافیان هم بیشتر از رفتار او سوءاستفاده کرده و از طرف او تصمیم می گیرند و سهم او را در رابطه انکار می کنند یا به او کار بیشتری ارجاع می دهند.
اغلب عصبانی، مأیوس، رنجیده، انزواطلب و غیراجتماعی است.
معمولاً چنان تحت تأثیر احساسات و هیجانات قرار می گیرد که حتی عادی ترین خواسته هایش را هم نمی تواند بیان کند.
در درون خود دائماً احساس نگرانی، نیتی و رنجش دارند.
ارتباط موثر مثبت و موثر
شخصی که رفتاری مثبت و تأثیرگذار دارد:
در درجه اول با خودش و درونش رابطه ای آگاهانه دارد.
خود و دیگران را آنطور که هستند می پذیرد.
به نیازها، خواسته ها، افکار و ارزش های خود واقف است.
به رهبری اراده خود برای تأمین نیازهای خود فعالیت می کند.
برای کسب حقوقش مقاومت می کند.
از عزت نفس بالایی برخوردار است و برای رسیدن به خواسته هایش قدم اول را برمی دارد.
مستقیماً رابطه برقرار می کند.
راههای کسب ارتباط موثر: مهم ترین نکته ای که هنگام شروع یک گفتگو یا ارتباط بین فردی موثر باید مد نظر قرار دهیم این است که بسیاری از اشخاص به علت شرم و حیای ذاتی از آغاز کردن صحبت و گفتگو امتناع می ورزند و از این که طرف مقابل تمایلی به گفتگو نداشته باشد واهمه دارند.
برای شروع یک گفتگو
یک سلام همراه با لبخند ارائه کنید. سلام همراه با لبخند علاوه بر اینکه پذیرش فرد مقابل ما را برخواهد انگیخت موجب برانگیختگی اعتماد به نفس ما خواهد شد.
برخورد خوش داشته باشید. وقتی در برخورد با دیگران رفتار ما خشک و دور از نشانه های تمایل به ارتباط است نباید انتظار داشته باشیم که طرف مقابل تمایلی، ارتباط با ما داشته باشد. ابرو درهم کشیدن، روی برگرداندن
و گوش نکردن بی میلی نسبت به رابطه با دیگران را نشان می دهد.
از پرش های ساده و تعارفات استفاده کنید.
به علاقمندی طرف مقابل توجه کنید (کتاب، موسیقی، شعر، طبیعت) در مورد مسایل مورد علاقه همدیگر صحبت کنید.
در مورد خودتان اطلاعات دهید.
تا به حال به این فکر کردهاید که چرا موقعیتهای شغلی بسیار مهم و عالی هیچوقت با آگهی پر نمیشوند؟
و یا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا برخی شرکتها بدون شرکت در مناقصات همیشه پروژههایی در دست انجام دارند؟
آیا در اطرافیانتان اشخاصی را دارید که همیشه پیشنهادهای شغلی بسیار خوبی برایشان وجود دارد؟
تنها کمتر از ۵۰% فرصتهای شغلی به آگهیهای استخدامی تبدیل میشوند. این بدان معناست که تعداد بسیار زیادی از فرصتهای شغلی بدون اینکه آگهی شوند، پر میشوند.
همانطور که متوجه شدید افراد موفق بهترین شغلها را از طریق ارتباطات شخصی پیدا میکنند. این افراد با کمک شبکهسازی به پیشرفت دست یافتهاند. این را فراموش نکنید که اگر میخواهید مسیری طولانی بروید، تنها نمیتوانید. به قول معروف «یک دست صدا ندارد».
افرادی که شبکه قدرتمندی از روابط را دارند سرعت و کیفیت انجام کارها بهمراتب برایشان بیشتر از بقیه افراد است. حسابش را بکنید وقتی که رئیس شعبه یک بانک از آشنایان شماست برای گرفتن دسته چک احتیاجی نیست در صف انتظار قرار بگیرید. در دورانی که دیگران از بیکاری و درآمد کم مینالند شما تنها با یک تلفن پیشنهاد شغلی و پروژههای جدید میگیرید.
اشتباه نکنید، شبکهسازی هیچ کار خلاف و اشتباهی نیست. برخی فکر میکنند این کار یعنی سوءاستفاده از موقعیت و یا برخی فکر میکنند شبکهسازی یعنی حق دیگران را خوردن. اما این حرفها اشتباه است. زیرا هرکسی میتواند شبکه سازی کند و این به موقعیت و سن ربطی ندارد. من شبکهسازی و استفاده از شبکهای از روابط قدرتمند را جادوی روابط عمومی و ارتباطات میدانم، و نه چیز دیگر.
شبکه سازی چی نیست؟
اینکه در جامعه (فرقی ندارد چه جامعهای – تجاری یا غیرتجاری) بچرخیم و به هرکسی که رسیدیم به او کارت ویزیت بدهیم و از او بخواهیم در شبکه ارتباطی ما قرار بگیرد و تجربیات و ارتباطاتاش را با ما به اشتراک بگذارد شبکهسازی نیست. سرگرمی است. پرکردن اوقات فراغت است. اتلاف منابع است و دیگر هیچ. به قول دوست عزیزی این کار بیشتر شبکهبازی است تا شبکهسازی.
شبکه سازی
قطعاً هر فضایی ممکن است پتانسیل شبکهسازی را داشته باشد، اما به شرطی که اصول و قواعد این کار را بدانیم و به دقت رعایت کنیم.
مدتها پیش وقتی با مفهوم شبکهسازی آشنا شده بودم به همین روش عمل میکردم، در هر سمینار و یا همایشی تعداد بسیار زیادی کارت ویزیت و شماره تلفن جمع میکردم. در آن زمان فکر میکردم که استاد مسلم شبکهسازی هستم، ولی مساله اصلی اینجا بود که یک هفته پس از سمینار نه تنها هیچکس با من تماسی نمیگرفت بلکه وقتی با آن اشخاص تماس میگرفتم حتی من را نمیشناختند.
دوستیابی و ارتباط دوستی با اینکه شباهتهای زیادی با شبکهسازی دارد اما باز هم شبکهسازی نیست. زیرا که این دو، اهداف متفاوتی را دنبال میکنند. هدف از دوستی بیشتر تجربه حسی متفاوت و خوب است که در شرایط بالا و پایین زندگی وجود دارد. اما هدف از شبکهسازی استفاده از تجربیات، روابط و افکار دیگر اعضای شبکه است. اگر بخواهم مخلص کلام را برایتان بگویم در واقع رشد و توسعه تواناییهاست.
برای برخی افراد ، شبکهسازی صرفاً به معنای ملاقات ، تشکیل جلسات و یا ارتباط با اشخاص جدید برای همکاری و مذاکره است. در این تعریف ، شبکهسازی محدود به برقراری یک ارتباط تجاری بین دو طرف شده که در آن هریک از طرفین در جستجوی منافعی برای خود هستند. حاصل این ارتباط یا به نوعی به همکاری منجر میشود و یا طرفین از برقراری ارتباط مجدد با یکدیگر منصرف میشوند. چنین تصوری باعث میشود تا از اهمیت شبکهسازی غافل شویم. در حقیقت شبکهسازی یک مهارت عمده و مهم در زندگی و کسب و کار است که می توان از آن در امور تجاری، سازمانی و یا شخصی استفاده نمود.
شبکهسازی یک فعالیت تجاری، اجتماعی-اقتصادی است که توسط آن کسب و کارها و کارآفرینان برای ایجاد روابط تجاری و شناسایی، ایجاد و یا عمل بر فرصتهای تجاری متعهد میشوند. اطلاعاتشان را با یکدیگر به اشتراک میگذارند و به دنبال شرکای بالقوه برای همکاری و سرمایهگذاری میگردند.
یکی از اهداف ضمنی شبکهسازی یا بهتر بگویم شبکههای تجاری ایجاد روابطی است که در آینده ممکن است برای ما فرصتهای شغلی و یا پروژههایی را به ارمغان آورد.
اینکار عمدتاً در رویدادهایی مانند کنفرانسها، کنگرهها، سمینارها و دورههای آموزشی و یا بعضاً در جلس
سازمانهای حرفهای معمولاً بسترهایی برای شبکهسازی مدیران و پرسنل خود ایجاد میکنند. به طور مثال با دیگر سازمانها رویدادهای مشترکی را برگزار میکنند و یا پرسنل خود را به سمینارها و دورههای آموزشی میفرستند تا تعامل هرچه بیشتری با دیگر سازمانها داشته و فواید زیادی را برای سازمان خود به ارمغان آورند.
روشهای بازاریابی سنتی ممکن است تنها ابزار رسیدن به گروه ویژه ای از مصرف کنندگان باشد.
برای مثال اگر شما علاقه مند به فروش به افراد سالمند هستید، بسیاری از آنها از اینترنت یا رسانه های اجتماعی استفاده نمی کنند.
بازاریابی تک به تک، هنوز هم از اثربخش ترین استراتژیهای بازاریابی سنتی است.
مشخصاً هنوز هم در صنایعی مانند بیمه بیشترین بهره را از فروش مستقیم و بازاریابی تک به تک می برند.
بازاریابی سنتی ملموس تر از بازاریابی اینترنتی است.
تلاش های بازاریابی سنتی معمولاً به سختی قابل تقلید هستند و به همان اندازه نیز قابل اندازه گیری می باشند.
معایب بازاریابی سنتی
در حالی که بازاریابی سنتی می تواند اثربخش باشد ، در عین حال دارای محدودیت هایی است . مانند :
پرهزینه و گران بودن فعالیت های بازاریابی
خرید آگهی های تلویزیونی و رادیویی ، یا تبلیغات چاپی بسیار پرهزینه می باشد. صرف بودجه های بازاریابی بابت بورشورها ، کارت های ویزیت ، پست نمودن کاتالوگ ها و موارد مشابه از جمله موارد پرهزینه است.
پیگیری سخت تر نتایج بازاریابی
بازاریابی سنتی عمدتاً متکی بر ارزیابی سخت نتایج کمّی (افزایش فروش) است. در صورتیکه در بازاریابی اینترنتی بازخوردهای حاصل از فعالیت های اینترنتی و دیجیتال ملموس تر می باشد.
استخدام بازاریاب و فروشنده
از آنجا که بازاریابی سنتی متکی بر بکارگیری فعالیت های بازاریابی و فروش مستقیم است، لذا استخدام تعداد نفرات بالاتر منجر به افزایش هزینه ها و فعالیت های ستادی بازاریابی می گردد.
اجبار در بکارگیری پیام های یک طرفه در بازاریابی
بازاریابی سنتی به طور معمول بر بکارگیری ارسال پیام های بازاریابی به صورت ارسال کاتالوگ ، بوروشور ، پیام های کوتاه (SMS) و تماس های مستقیم اصرار دارد. در این روش بررسی بازخورد پیام ها به سختی قابل درک و بررسی هستند.
تیپ نمای شخصیتی DISC مدلی است که می توان برای حل مشکل برقراری ارتباط موثر با همکاران و کارمندان و حتی شناخت بهتر ابعاد شخصیتی خودمان بکار برد. نخستین بار مدل تیپ نمای شخصیتی DISC در سال 1928 میلادی توسط دکتر ویلیام مولتون مارستون معرفی شد. مارستون چهار سبک رفتاری را معرفی کرد هر چهار سبک رفتاری، به میزان متفاوت در همه افراد مشاهده می شوند؛ با این تمایز که هر فرد یک سبک یا دو سبک غالب رفتاری دارد که معمولا طبق آن نسبت به محیط پیرامون خود واکنش نشان می دهد.
تیپ نمای شخصیتی DISC معیاری است برای شناختن و رمزگشایی کردن از رفتار افراد و پیش بینی رفتارهایی که به طور معمول از آنها مشاهده می شود. این مدل کمک می کند که با افراد متفاوت در موقعیت های گوناگون موثر و موفقیت آمیز تعامل نماییم. شناخت رفتار و تحلیل آن، اولین قدم جهت شناخت خود و شناخت دیگران می باشد. بنابراین اگر بدنبال بهبود ارتباطات میان فردی در سازمان می باشیم؛ باید به افراد کمک کنیم که خود را بشناسند و تعریف درستی از ویژگی های رفتاری خود داشته باشند، نقاط قوت و قابل بهبود خود را در حوزه رفتار بدانند و در ارتباط با دیگران نیز توانایی شناخت ویژگی های رفتاری مخاطب را داشته باشند، همچنین دلایل رفتار دیگران را درک نمایند و توانایی مطابقت مدل رفتاری خود با دیگران را داشته باشند. این فرایند جزء پیچیده ترین و سخت ترین قسمت ارتباط است و دلیل آن پیچیده بودن انسان است.
تیپ نمای شخصیتی DISC در دنیا به عنوان یکی از معتبر ترین ابزارهای ارزیابی، بهبود و توسعه منابع انسانی شناخته می شود. بسیاری از سازمان ها از این ابزار برای توسعه سازمانی، طراحی و ایجاد تیم های کاری موفق، افزایش بهره وری کارکنان، بهبود کیفیت محیط کار، کاهش استرس در محیط کار، ارتباطات اثربخش سازمانی، مدیریت تعت در محیط کار و بسیاری از مقاصد فردی و سازمانی دیگر استفاده مینمایند. همچنین دیسک در حال حاضر یکی از پکیج های آموزشی برتر و کاربردی بین المللی است که بیشتر افراد و سازمان های کلاس جهانی از آن استفاده می کنند و شامل آموزش ، مربی گری و تست می باشد. ویژگی متمایز این پکیج علمی بودن ، جذابیت ، کاربردی بودن و ساده بودن آن است و همین ویژگی ها باعث شده است که این ابزار مورد توجه بسیاری از سازمان ها و افراد حرفه ای قرار گیرد. این مدل به جهت بهره گیری از مفاهیم علمی بطور بسیار موثری توانسته است با مخاطبین خود ارتباط برقرار بکند. موارد کاربرد مدل دیسک در زمینه های فردی ، خانوادگی ، گروهی ، تیمی و سازمانی جهت دستیابی به موفقیت می باشد. با استفاده از این مدل می توانید موقعیت خود را از خوب به عالی ارتقاء دهید و خود را نسبت به سایرین متمایز کنید و در مسیر موفقیت و حرفه ای شدن قرار گیرید .
براساس این مدل ویژگی غالب شخصیتی افراد تحت چهار بعدD,I,S,C توضیح داده می شود. سپس براساس این چهار بعد پروفایل و نمودار شخصیتی شما تشریح می گردد و از نقاط قوت و ضعف خود نیز آگاه می شوید و پیشنهاداتی در جهت تبدیل نقاط ضعف به قوت به شما داده می شود. در جدول زیر ابعاد تیپ نمای شخصیتی DISC قابل مشاهده است:
ابعاد شخصیتی
توضیحات
تسلط گرا (D)
تمرکز بر روی شکل دهی محیط با غلبه بر مخالفان، به منظور رسیدن به نتایج دلخواه
ترغیب کننده (تاثیرگذار) (I)
تاکید برشکل دهی محیط با تاثیرگذاشتن روی دیگران ومتقاعد کردن آنها
ثبات گرا (S)
تمرکز روی همکاری با دیگران درون محیط فعلی (موجود) به منظور وظایف
وظیفه گرا (C)
تأکید روی وجدان و وظیفه شناسی در کار درون محیط موجود، به منظور تضمین کیفیت و دقت کار
فروش مستقیم عبارت است از ارائه محصولات مصرفی و یا خدمات به صورت شخص به شخص به دور از داشتن مکانی ثابت برای ارائه محصولات ، که این محصولات از طریق نمایندگان فروش مستقل بازاریابی می شوند.فروشندگان مستقل (مشاور) به عنوان کارمندان آن شرکت به حساب نمی آیند. آنها همچون یک پیمانکار مستقل می باشند که در ازای فروش و داد و ستد محصولات یک شرکت، از آن شرکت پاداش دریافت می کنند.
تعداد زیادی از افراد فکر می کنند که محصولات آرایشی،سلامتی، و دکوراسیون منزل، اغلب از طریق این سیستم به فروش می رسند. اما اضافه بر این موارد، محصولات بی شماری هستند که از طریق این سیستم به فروش می رسند همانند محصولات آشپزخانه، جواهرات ، لباس، ابزار آلات فروش مستقیم و این سبک تجارت را باید از تجارت هایی همچون ،
خرده فروشی که دارای جا و مکان خاصی می باشد نظیر فروش مجله ای ،خدمات تعمیر خانگی ،بازاریابی تلفنی، عمده فروشی، بنگاه املاک یا کار در خانه، جدا دانست
خودآگاهی (Self-awareness):
تشخیص احساستان در زمانی که رویدادی خاص برای شما رخ می دهد، اهمیت خودآگاهی را نشان می دهد. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، به طور معمول خودآگاه تر هستند. یعنی از احساسات و عواطف خود در زمان حال آگاه هستند و می توانند در زمینه هایی که باعث بهبود عملکردشان می شود، کار کنند.
خودتنظیمی (Self-regulation):
این جنبه، به توانایی کنترل عواطف و احساسات در فرد توجه می کند. افرادی که خودتنظیمی بالایی دارند از رفتار و اقدامات ناگهانی جلوگیری می کنند یعنی قبل از اقدام به کاری به طور دقیق فکر می کنند. هم چنین این افراد از تغییر هراسی ندارند.
انگیزش (Motivation):
افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، معمولا خودانگیخته هستند. یعنی منبع انگیزه آنها درونی است و کمتر به منابع بیرونی وابستگی دارند. هم چنین این افراد با مهار کردن احساسات خود و متعهد شدن به عمل مناسب، راه خود را برای رسیدن به موفقیت بلند مدت هموار می کنند.
همدلی (Empathy):
همدلی یعنی بتوانیم دنیا را از دریچه چشمی دیگری ببینیم و برای این کار باید وضعیت احساسی دیگران را درک کنیم. افراد همدل معمولا در ارتباط با دیگران به خوبی عمل می کنند. همدلی را می توان یکی از مهم ترین مولفه های هوش هیجانی دانست. نکته ایی که دراینجا اهمیت دارد این است که این افراد از قضاوت های سریع خودداری می کنند.
مهارت اجتماعی (Social skill):
افرادی که مهارت اجتماعی قوی دارند، در کنار پیشرفت خود برای پیشرفت دیگران هم تلاش می کنند. آنها به عنوان مدیر، بسیار با تدبیر عمل می کنند و می کوشند تا روابط را به عالی ترین شکل ممکن حفظ کنند.
تاثیر و نقش خانواده روی این مسئله
بی شک تاثیر خانواده را بر رشد کودک نمی توان نادیده گرفت و قطعا نحوه برخورد والدین در شکل گیری عاطفی کودک موثر است. نقش خانواده در پرورش هوش هیجانی اهمیت فراوان دارد زیرا مهم ترین خصیصه هوش هیجانی، اکتسابی بودن آن است. والدینی که الگوی صحیح تربیتی ندارند به احساسات و نیازهای کودکشان توجه نمی کنند.
این بی توجهی فرصت رشد خلاق و کنجکاوی را از کودک می گیرد. در این حین کودک نمی تواند احساسات و عواطف خود را به طور سازنده بروز دهد و اگر کودک رفتار اشتباهی داشته باشد، در مقابل والدین به شکل مستبدانه ایی با او برخورد می کنند.
در نتیجه، اگر کودک در این فضا رشد کرده باشد ممکن است از هوش هیجانی پایینی برخوردار باشد و هم چنین کفایت عاطفی و هیجانی نداشته باشد.
هوش هیجانی مادرزادی نیست، در واقع میتوان احساسات را کنترل کرد.
حال که با تعریف و عوامل موثر در شکل گیری این مهارت آشنا شدید، میبینید که درک احساسات کار چندان آسانی نیست و نیازمند این است که فرد توانایی مدیریت هوش هیجانی خود را داشته باشد. بنابراین مراجع من حق داشته که از شرایط نامساعد زندگی و نداشت ناراضی باشد و تصورات درستی درباره همدلی خود یا اطرافیانش نداشته باشد.
۱-مخاطبان واقعی خود را مشخص کنید
اساس یک برندسازی (برندینگ) خوب شناخت و انتخاب مخاطبان مرتبط با محصول و تمرکز بر آنها است.
قبل از هر اقدامی برای برندینگ، ابتدا به این نکته توجه کنید که مخاطبان شما دقیقاً چه کسانی هستند و چه کسانی با محصول شما مرتبط هستند. مأموریت و پیامهای خود را در راستای پاسخگویی به نیازهای این دسته از مخاطبان قرار دهید.
۲-هدف برندینگ خود را مشخص کنید
Allen Adamson: تمام برندها به یک چیز مشخص وعده میدهند ولی در بازاری که اعتماد مشتریان کم و نظارت بر بودجه زیاد است، تنها دادن وعده باعث تمایز بین برندهای مختلف نمیشود. شما باید برای برند خود یک هدف مشخص داشته باشید.”
برای آنکه مخاطبان به برند شما اعتماد کنند، باید مشخص کنید که کسبوکارتان قرار است چه ارزشی برای آنها داشته باشد. باید مأموریت خود را برای مخاطبانتان مشخص کنید و بگویید که دلیل وجود شما چیست. بعد از آن تمام موارد مانند لوگو، شعار و پیام باید در راستای این مأموریت باشد.
بهعنوان نمونه، کمپانی نایک ماموریت خود را به ارمغان آوردن نوآوری برای هر ورزشکار در کل جهان قرار داده و در همین راستا شعار خود را فقط آن را انجام دهید.” انتخاب کرده است. همه ما تحقق مأموریت کمپانی نایک را در کل جهان مشاهده کردهایم. کمپانی نایک تمرکز خود را بر روی تمام ورزشکاران قرار داده است تا محصولات نایک به عنوان بهترین انتخاب برای آنها تبدیل شود.
نایک
نایک توانسته آنچنان محبوبیتی برای خود ایجاد کند که با اضافه کردن جمله اگر شما بدن دارید، پس ورزشکار هستید” در ادامه مأموریت خود، جامعه مخاطبانش را گستردهتر کند و آن را به تمام مردم تعمیم دهد.
درس بزرگ نایک این است که برای ساخت یک برند موفق در ابتدا از مخاطبان واقعی خود که بیشتر با محصول شما مرتبط هستند، شروع کنید. با گذشت زمان میتوانید مخاطبان خود را گستردهتر کنید.
۳-از رویکردهای افراد درون و بیرون از کمپانی خود استفاده کنید
برای تدوین استراتژی برند و اطمینان یافتن از این که پاسخ به کدام نیازها در اولویت هستند، از ظرفیت کارکنان و مخاطبان بیرونی خود استفاده کنید. آنها را گرد هم آورید تا هم به ایدههای شما واکنش نشان دهند، هم نیازهای خود را مطرح سازند و هم در مورد تصویر ذهنی که از کسبوکار شما در ذهن دارند صحبت کنند. این همافزایی میتواند کار شما را در تصمیمگیری برای برند آسانتر کند.
پرسونال برندینگ چیست؟
۴-در مورد برندهای با صنعت خود تحقیق کنید
تقلید از برندهای بزرگ صنعتی که در آن مشغول هستید برای برندسازی توصیه نمیشود ولی باید بدانید که برندهای بزرگ در چه مواقعیخوب عمل کردهاند و در چه مواقعی شکست خوردهاند.
در کالج تپسل بخوانید! چگونه با لغو نصب (Uninstall) اپلیکیشن توسط کاربران مقابله کنیم؟
هدف از این گام این است که بتوانید با بررسی برندهایی که خوب عمل کردهاند و آنهایی که عملکرد خوبی نداشتهاند، برند خود را بهگونهای بسازید که با رقیبان خود متفاوت باشید و مشتری را قانع کنید که شما بهتر هستید و باید شما را انتخاب کنند. در جریان بررسی برند رقبا، سعی کنید به این سه سؤال پاسخ دهید:
آیا آنها با پیام و هویت بصری خود در کانالها سازگار هستند؟
کیفیت محصول و یا سرویس آنها چگونه است؟
نظرات مشتریان آنها چگونه است؟
پاسخ به این سؤالها به شما کمک میکند هدفمندتر در جریان کارهای رقبا باشید و برند خود را بهبود دهید. همچنین مراقب تقلید رقبا از برند خودتان باشید تقلید بیش از اندازه آنها باعث میشود دیگر در صنعت خود یکتا نباشید.
۵-ویژگیهای کلیدی و مزایای برند خود را ارائه دهید
همواره در هر صنعتی، برندهایی با بودجههای بیشتر هستند که بتوانند آن صنعت را به نفع خود در دست بگیرند.
سعی کنید در این مواقع تمرکز خود را روی ارزشهای محصول، ویژگیها و مزایای آن بگذارید و به مشتریان صنعت خود، خصوصیات و مزیتهایی از محصولتان را اعلام کنید که رقبا آنها را در اختیار ندارند. این کار میتواند اثر بودجههای کلان آنها را تقلیل دهد و شما را یکتا کند تا درنهایت شما انتخاب مشتری باشید.
۶-یک لوگو و شعار خوب برای برند خود تولید کنید.
ابتداییترین و مهمترین قسمت در ساخت یک برند، تولید یک لوگو و شعار برای کمپانی است. سعی کنید هزینه و زمان زیادی برای طراحی لوگو و شعار خود صرف کنید تا یک نمونه استثنائی تولید شود. این نکته را در ذهن داشته باشید که قرار است این گرافیک بر تمام المانهای مربوط به کمپانی شما (مانند کارت ویزیت، وبسایت، تبلیغات و …) ظاهر شود و درواقع هویت بصری کمپانی شما را شکل دهد.
شما حتی میتوانید برای گرفتن یک نتیجه عالی، یک طراح ماهر و یا یک آژانس خلاقیت به کار گیرید تا اطمینان حاصل کنید که یک علامت منحصربهفرد و بدون انقضاء برای کسبوکار خود خواهید داشت.
به نظر شما رانندگی یک تهدید است یا فرصت ؟!
چگونه فرصتی است که روزانه بطور متوسط ٥٢ نفر از هموطنان ما را به کام مرگ می کشاند ؟!! و چگونه تهدیدی است که موجبات آسایش میلیون ها نفر را به واسطه تردد سریع و آسان و همچنین مسافرتها ی تفریحی و . مهیّا ساخته است ؟!! رانندگی تهدید خواهد شد وقتی اصول مندرج در قوانین را رعایت نمیکنیم ، سبقت غیرمجاز ، سرعت غیرمتعارف ، رانندگی در هنگام خستگی ، حتی در برخی مواقع نداشتن گواهینامه !! اینها و صدها دلیل دیگر از یک فرصت لذت بخش ، تهدیدی خطرناک میسازد . در واقع این ما هستیم که فرصت لذت با خانواده خود را تبدیل به تهدیدی مرگ آور میکنیم . چرا که ساده لوحانه به قوانینِ ساده ، اما مهمِ راهنمایی و رانندگی می نگریم ، و همیشه تصور میکنیم حادثه سراغ ما نخواهد آمد !! به حقوق دیگران میکنیم و با تکیه بر سرابهای جاده ای دیوانه وار بر اتومبیلی که توانِ آن سرعتِ سرسام آور را ندارد میرانیم و مغرورانه به دیگران مینگریم ! غافل از اینکه همه آنهایی که روزانه به رحمت خدا می روند به مسافرت نمی روند که دیگر برنگردند ! ولی واقعیت این است که متأسفانه دیگر برنمیگردند و صدها خانواده را به سوگ می نشانند .
حال چه باید کرد ؟!
چه باید کرد با تجارتی که انجام صحیح آن اثراتی ماندگار را بر گستره جامعه ما خواهد داشت ؟! واقعیت این است که بازاریابی شبکه ای بهترین روش دسترسی به مشتری است . راهکاری بی نظیر جهت احیای تولید ملی و راه اندازی کارخانه های نیمه تعطیل و مقابله با برندهایی است که با تبلیغات گسترده ، تولید را در کشور ما به مرز فاجعه کشانده اند . رفع بیکاری ، تولید ثروت و از بین بردن فقر و همچنین ایجاد تجربیاتی فوق العاده برای یک جوان ایرانی جویای کار از درگیر شدن با تجارتی جهانی که اعتماد به نفس را به او ارزانی میدارد و این اتفاق را با کمترین هزینه مالی تجربه خواهد کرد ، از مجموعه تبعاتِ مثبت این تجارت است . ارائه اموزشهای موفقیت و خودشناسی ، مدیریت نیروی انسانی ، راه اندازی کسب و کاری خانگی و به دور از هیاهوهای روزمره ، کسب درآمد از فروش محصولاتی مصرفی که نیاز عمومی هر خانوار است و همچنین کسب تجربیاتی ماندگار از حل کردن چالش های یک حرفه ، نتایج فوق العاده ای است که سالها وقت لازم است تا بتوانیم آنها را در کشور ایجاد کنیم . حال چگونه است که اکثریت قریب به اتفاق جامعه گوش شنوایی برای شنیدن این فرصتها ندارند . راهکار چیست ؟! راه حل های متعددی برای نجات یکی از زیباترین تجارتهای دنیا وجود دارد ولیکن در این مجال فرصتی برای بیان همه آنها وجود ندارد ؛ اما نگارنده اعتقاد دارد پذیرش این واقعیت که همه ما در ایجاد شرایط موجود نقش داشته ایم ، اولین گام خواهد بود . لازم است که چشمان خود را باز کنیم و بپذیریم که باز هم به خطا رفتیم . امروز بازاریابی شبکه ای سلاحی مقتدر در مقابل هیولای واردات است و ابزاری حرفه ای برای ایجاد تولیدی ماندگار و صادراتی افتخارآمیز . ولیکن رفتارهای غلط ما ، عدم آموزش صحیح ، انتخاب منافع کوتاه مدت و خودخواهانه و در یک کلام رفتار غیرمتعهدانه ما را به این وضع کشانده است . کودک مظلوم بازاریابی شبکه ای که با هدف خدمت به ایران و ایرانی پرچمداری میکند همواره ضرباتی بعضاً ناجوانمردانه را از همه ما دریافت کرده ، او امیدوار است . سالهاست که بغض خود را نمایان نکرده و با چشمانی اشک بار ، دانش خود را که با سختی در مُشت میفشارد به ما نشان میدهد ولیکن به نظر میرسد چشمان ما بسته و گوشهایمان کر شده است ! ٢٠ سال گذشت و ما هنوز هم داستان خرگوش و لاک پشت را برای هم تعریف میکنیم و می خندیم ! غافل از اینکه این داستان برای خندیدن نوشته نشده ، بلکه برای عبرت آموزی و حرکت در مسیر صحیح نگاشته شده است .
آری ، نتورک مارکتینگ یک فرصت است ، فرصتی بی نظیر برای تکمیل پازل اقتصاد مقاومتی . ولیکن باید یاد بگیریم که همه چیز از خودمان شروع میشود و منصفانه بپذیریم که از ماست که برماست . بازاریابی شبکه ای بالاخره آجری خواهد شد از سنگ بنای عظیم عمارت ایران و خواهد درخشید بر بُلندای استواری خود ؛ ولیکن آنها که با ندانم کاری و عدم پذیرش واقعیت و نشان دادن دیگران به عنوان متهم ، شانه های خود را از مسؤلیت خالی کرده و از انباشته هایی از ثروت پُر کرده اند ، به زودی از قطار افتخار این سرزمین پیاده خواهند شد ؛ و در نهایت دیری نخواهد پایید که لبخند جنگجویان سازندگی ایران را نظاره خواهند کرد .
۱. در مورد آدمهایی که نمیشناسید، کنجکاو هستید.
آیا عاشق ملاقات آدمهای جدید هستید، و پس از اینکه تازه با کسی آشنا شدید به طور طبیعی تمایل دارید، کلی سوال آنها بپرسید. اگر اینطور است، درجهی خاصی از همدلی، به عنوان یکی از اجزای مهم تشکیلدهندهی هوش هیجانی، درونتان وجود دارد. آدمهایی که همدلی بالایی دارند (HEPs) – کسانی که پذیرای نیازها و احساسات دیگران هستند، و در رفتارهایشان به این نیازها توجه میکنند – معمولا چیز بسیار مهمی درونشان وجود دارد: آنها در مورد غریبهها بسیار کنجکاو هستند و با آغوش باز از دانستن اطلاعات بیشتر در مورد آنها استقبال میکنند.
کنجکاوی در مورد دیگران راهی برای پرورش همدلی نیز است. رومن کریریچ، مولف کتاب در دست چاپِ همدلی: کتاب راهنما برای تحول، در وبگاه گریترگود مینویسد: ” کنجکاوی همدلیمان را افزایش میدهد؛ وقتی با آدمهای خارج از چرخهی معمول اجتماعیمان صحبت میکنیم، با نحوهی زندگی و جهانبینیهای بسیار متفاوتی نسبت به خودمان، مواجه میشویم.”
۲. رهبر شایستهای هستید
به اعتقاد گلمن، معمولا همهی رهبرانِ استثنایی یک ویژگی مشترک دارند. علاوه بر نیازهای سنتی کسب موفقیت – استعداد، بلندهمتی و اخلاق کاری قوی – آنها دارای درجهی بالایی از هوش هیجانی هستند. وی در تحقیق خود، با مقایسهی افراد معمولی با کسانی که جزء بهترین رهبران ارشد بودند، دریافت نزدیک به ۹۰ درصد تفاوتهایی که در شناختنامههای این دو گروه وجود دارند ارتباطی به توانایی ادراکیشان ندارد، بلکه مربوط به هوش هیجانیشان هستند.
گلمن در مجلهی کسبوکار هاروارد مینویسد: "هر قدر جایگاه فردی یک مجری مشهور بالاتر باشد، به دلیل اثربخشی بالایاش، قابلیتهای هوش هیجانی بالاتری در وی بروز میکند.”
۳. نقاط قوت و ضعفتان را میشناسید
بزرگترین نشانهی خودآگاهی این است که در مورد شناخت خودتان صداقت داشته باشید – بدانید در چه موضوعاتی مهارت دارید، چه جاهایی نیاز به تلاش بیشتر دارید، و همهی اینها را در خودتان بپذیرید. یک فرد باهوش هیجانی میداند چگونه نقاط قوت و ضعفاش را بشناسد، و میتواند در ذهناش تحلیل کند چگونه در این چارچوب موثرترین کارکردش را ارائه دهد. این آگاهی باعث ایجاد اعتماد به نفس قوی میشود که از نظر گلمن یکی از عوامل مهم هوش هیجانی است.
وی میگوید: "اگر بدانید واقعا در چه موضوعاتی تاثیرگذاری بیشتری دارید، پس میتوانید در آن موضوعات با اعتماد به نفس کامل کار کنید”.
۴. به خوبی به همه چیز توجه میکنید
آیا با هر صدایی، نوشتهای و فکر گذرایی تمرکزتان را از دست میدهید؟ در این صورت، این مسئله میتواند شما را از عمل کردن در بالاترین سطح هوش هیجانی باز دارد. ولی به گفتهی گلمن، توانایی مقاومت در برابر عوامل حواسپرتی و تمرکز بر آنچه در حال انجامش هستید بزرگترین راز هوش هیجانی است. بدون حضور درونی و اجتماعی، پرورش خودآگاهی و ایجاد روابط قوی کار دشواری است.
گلمن میگوید: "اگر فردی در دوران کودکی بتواند بر کار یا درساش تمرکز کامل داشته باشد و خواندن یک نوشتهی غیر مهم یا انجام یک بازیِ ویدئویی را به بعد از اتمام کار اصلیاش موکول کند… میتواند با قدرت پیشبینی کند در بزرگسالی به موفقیت مالی میرسد؛ این عامل از داشتن IQ بالا یا ثروت خانوادگی، بسیار مهمتر است. این توانایی را میتوانیم به کودکانمان آموزش دهیم”.
۵. دقیقا میدانید از چه چیزی ناراحت هستید
همهی ما در طول روز برخی تغییرات هیجانی را تجربه میکنیم، و معمولا هم نمیدانیم این موج عصبانیت یا اندوه از کجا آمده است. ولی مهمترین جنبهی خودآگاهی، تواناییِ شناساییِ دلایل هیجانات و ناراحتیهایمان است.
با خودآگاهی میتوانید به جای اینکه هیجانات را اشتباهی بشناسید یا نادیده بگیرید، آنها را در لحظهی بروز شناسایی کنید. آدمهای باهوش هیجانی در لحظهی بروز هیجانات اندکی درنگ میکنند، احساساتشان را درک میکنند و تاثیر هیجانات را بر آنها ارزیابی میکنند.
۶. با اغلب آدمها کنار میآیید
گلمن میگوید: "داشتن روابط موثر و راضیکننده نشانهی داشتن هوش هیجانی است”.
۷. عمیقا تمایل دارید فرد بااخلاق و خوبی باشید
یک جنبه از هوش هیجانی "هویت اخلاقی”مان است که نشان میدهد به چه میزان تمایل داریم خودمان را به عنوان یک آدم اخلاقی و مهربان ببینیم. اگر شما هم تمایل دارید این بخش از وجودتان را پرورش دهید (صرفنظر از اینکه نحوهی رفتارتان در شرایط مشابهِ گذشته گونه بود)، حتما دارای EQ بالایی هستید.
۸. با حوصله و شکیبایی به دیگران کمک میکنید
اگر عادت کنید با حوصله به دیگران توجه کنید، خواه اینکه به آرامی تغییر مسیر دهید و به دوستی سلام کنید یا به یک خانم سالمند در مترو کمک کنید، نشان میدهید دارای هوش هیجانی هستید. بسیاری از ما در اغلب اوقات به خودمان و کارهایمان تمرکز میکنیم. و دلیل این مسئله هم آن است که آنقدر در شرایط استرسزا و با مشغلهی زیاد دور خودمان میچرخیم و دنبال انجام کارهایمان هستیم که به راحتی هیچ زمانی برای توجه (چه رسد به کمک) به دیگران نداریم.
گلمن در برنامهی تدتاک با موضوع مهربانی اینگونه عنوان کرد: "در همهی انسانها طیفی وجود دارد که از حالت کامل خودغرقی (self-absorption) به سوی توجه و همدلی و مهربانی پیش میرود. حقیقت این است که اگر تمرکزمان به خودمان باشد، اگر غرق در خویشتن شویم – که اغلب در طول روز اینگونه هستیم – واقعا دیگر نمیتوانیم به دیگران توجه کنیم”.
آگاهی بیشتر از دنیای اطرافمان، برخلاف غرق شدن در دنیای کوچک درونمان، و پرورش بذر مهربانی – از اجزاء مهم EQ هستند.
۹. در خواندن حالات چهرهی آدمها ماهر هستید
توانایی حس کردن احساسات دیگران از نشانههای مهم EQ بالا است.
۱۰. پس از سقوط، به سرعت کمر راست میکنید
اینکه چگونه با اشتباهات و موانع کنار میآیید، تا حدودی زیادی میتواند شخصیتتان را نشان دهد. افراد باهوش هیجانی بالا میدانند اگر قرار باشد فقط یک کار در زندگیمان انجام دهیم، این است که به راه درستی که میرویم ادامه دهیم. وقتی یک فرد باهوش هیجانی شکست یا مانعی را تجربه میکند، میتواند به سرعت خود را بازیابد. این مسئله تا حدودی به دلیل تواناییشان در تجربهی آگاهانهی هیجاناتِ منفی است؛ به شکلی که به این هیجانات اجازهی تسلط بر رفتارهایشان را نمیدهند، و این کار قدرت انعطافپذیریشان را بالاتر میبرد.
باربارا فردریکسن، مولف مثبتگرا در مصاحبهاش با مجلهی اکسپریِنس لایف گفت: "افراد انعطافپذیر هیجانات منفیشان را پنهان نمیکنند، بلکه اجازه میدهند در کنار احساسات دیگرشان قرار بگیرد. با این کار، به صورت همزمان احساس میکنند ‘در مورد این موضوع ناراحت هستم’، و به این موضوع نیز فکر میکنند ‘ولی از آن موضوع راضی هستم'”.
۱۱. ویژگیهای افراد را به درستی حدس میزنید
همیشه قادر بودهاید از همان ابتدای آشنایی، متوجهِ نوع شخصیت فرد مقابلتان شوید – و کمتر پیش میآید حدستان اشتباه باشد.
۱۲. به صدای درونیتان اعتماد میکنید
به گفتهی گلمن، فرد باهوش هیجانی با اطمینان بر بینش و بصیرتاش تکیه میکند. اگر بتوانید به خودتان و هیجاناتتان اعتماد کنید، دیگر دلیلی ندارد صدای درونیتان (یا آن حالتی که در دلتان احساس میکنید) را که راه را به شما نشان میدهد نادیده بگیرید.
۱۳. همیشه به خودتان انگیزه میدهید
آیا در کودکی، حتی اگر قرار نبود به شما جایزهای بدهند، باز هم بلندهمتی و سختکوشی میکردید؟ اگر در همان آغاز همیشه به خودتان انگیزه میدادید – و توجه و انرژیتان را فقط معطوف پیگیری اهدافتان میکردید – احتمالا EQ بالایی دارید.
۱۴. میدانید در چه مواقعی جواب منفی بدهید
طبق گفتهی گلمن، خودتنظیمی، به عنوان یکی از ۵ جزء هوش هیجانی، به معنی توانایی در منظم کردنِ خودتان و اجتناب از عادات ناسالم است. آدمهای با هوش هیجانی معمولا برای تحمل استرس (محرک عادات بد در خیلی از آدمها) و کنترل آرزوهایشان آمادگی کامل دارند.
” بازاریابی ربایشی یک استراتژی است که از محتوا بهمنظور ایجاد سرنخ برای یک کسبوکار استفاده میکند، سپس آنها را تبدیل به مشتری میکند و سپس در مرحله سعی در تقویت آنها و تبدیل آنها به یک مشتری وفادار دارد.”
در مقابل، بازاریابی ربایشی بیشتر در ارتباط با گوش دادن است. بازاریابان خوب و حرفهای که از این شیوه بازاریابی استفاده میکنند، در ابتدا سعی میکنند ویژگیها و خصوصیات مشتریان و مخاطبان خودشان را لیست کرده و آنها را توصیف کنند و ببینند دقیقاً در هر مرحله از قیف فروش دارای چه نیازهای اطلاعاتی هستند. سپس اقدام به تهیه محتوایی کاربردی میکنند که به آن نیازهای اطلاعاتی پاسخ دهند. اگر محتوای تهیهشده واقعاً خوب و مناسب باشد، مخاطبین شما در پی جستجو آن برآمده و حتی پس از مواجه با آن اقدام به اطلاعات بیشتر در مورد خودشان به شما میکنند تا از این طریق دسترسی کامل به محتوای شما پیدا کنند. درواقع از شما میخواهند که آنها را هدف بازاریابی محصولات و خدمات خودتان قرار دهید و جالبتر آن است که این افراد همان افرادی هستند که در شیوه سنتی از تبلیغات و پیامهای شما فرار میکردند. به نظر رویکرد بهتری میآید، اینطور نیست؟
برندینگ Branding تمام روش هایی است که شما تصویری از محصول، خدمت و یا شرکتتان را در ذهن و چشم مخاطبانتان و یا مشتریان ایجاد می کنید.
بعبارتی دیگر"برندینگ" فرآیند اقدامات علمی و تخصصی است که شما یا سازمان تلاش می کنند تا برندی خلق شود.
برند (Brand)
برند احساس و ادراکی است که درباره یک محصول، یک ایده، یک فرد و یا یک سازمان در ذهن کاربران و مصرف کنندگان شکل میگیرد.
در حقیقت برندینگ (Branding) یکی از مهمترین جنبه های هر کسب و کار اعم از کوچک و بزرگ, جزئی و یا تجاری است. یک استراتژی برندینگ موثر در یک بازار رقابتی فزاینده به شما حاشیه ی عمده می بخشد. اما حقیقتاً برندینگ به چه معناست و چگونه روی کسب و کار شما تاثیر می گذارد؟
اگر بخواهیم دلایل پیشرفت یک شرکت و یا یک کسب و کار را ارزیابی کنیم ، میتوانیم به وضعیت برند آن حرفه دقت کنیم که آیا محصولات و یا خدمات آنان یک برند شناخته شده است یا خیر ؟ بازخورد ها در رابطه با برندشان چگونه بوده است ؟
برندسازی یا برندینگ (Branding) فرآیندی منظم است که برای ایجاد آگاهی و افزایش وفاداری مشتری استفاده میشود. هدف اصلی از برندسازی یک محصول، خدمت یا سازمان ایجاد ذهنیت و چشم انداز نسبت به تجارت خود در مشتریان است، تا جاییکه رفع نیازهای خود را در گرو مراجعه به شما بدانند. این کار مستم دستورهای سطوح بالا و آمادگی لازم برای سرمایه گذاری در آینده است. برندسازی (برندینگ) استفاده از هر فرصتی است تا بگوییم چرا مردم باید یک برند یا نام تجاری را نسبت به سایر برندها ترجیح و انتخاب نمایند.
تعریف برندسازی یا برندینگ از نظر بزرگان
به طور کلی برندینگ یا برندسازی (Branding)، فرآیندی است که در طی آن به جایگاه احساسی و عاطفی یک محصول یا خدمت افزوده میگردد،بدین وسیله ارزش آن برای مشتریان و سایر مخاطبان افزایش مییابد.
برندسازی یا برندینگ (Branding) حاصل پیامها و گزارشهای رسانه هاست.هر قدر تعداد این پیامها بیشتر و محتوای آنها مطلوب تر باشد، نام تجاری قوی تر خواهد شد. ( اَل ریس، لورا ریس،کتاب سقوط تبلیغات و ظهور روابط عمومی)
برند توسط "مخاطبان" تعریف می شود نه صاحبان کسب و کار. برند آن چیزی نیست که "شما" می گویید هستید، بلکه چیزی است که مخاطبان شما می گویند. (جف بزوس - آمازون)
جوهر بازاریابی برند، فرصت ایجاد یک خاطره است. (استیو جابز)
برندها با تعریف "شخصیت انسانی" خود وعده ای را به مصرف کنندگان می دهد. (دیوید آکر)
1 – آیا از توانایی فروش برخوردار می باشید؟
بعضی از افراد به صورت ذاتی یک فروشنده ی خوب می باشند و یا مهارت های لازم را برای این کار به دست می آورند. این افراد انسان های برون گرا و مهربانی می باشند که قدرت خوبی برای سخن گفتن در بین عموم مردم را دارند و از انگیزه و اعتماد به نفس بالایی برخوردار می باشند. بازاریابی شبکه ای مانند هر حرفه ی دیگری فرصتی را برای پیشرفت و رشد مهارت های شخصی و شغلی ارائه می کند؛ اما باید این را مدنظر قرار داد که موفقیت در این کسب و کار مستم تلاش و صرف زمان است. قبل از آغاز فعالیت، لازم است که با کسانی که در این حرفه به موفقیت دست یافته اند، م کرد و از تجربه های آنها استفاده نمود.
2 – آیا محصولی که شرکت برای فروش ارائه می دهد، همان محصولی است که شما هم به استفاده از آن نیازمند بوده و توانایی فروش آن را دارید؟
اگر افرادی که به فعالیت در شرکت های بازاریابی شبکه ای می پردازند اعتقاد به نحوه فعالیت تجاری و محصولات شرکت داشته باشند، تقریباً بیشتر کار فروش خود را انجام داده اند. یک محصول خوب و مناسب همواره مشتری های زیادی خواهد داشت و نیاز به صرف انرژی و وقت زیادی برای متقاعد نمودن افراد برای خرید آن محصول نیست، وقتی خود شما تمایلی به خرید و استفاده از محصولی را نداشته باشید مسلماً فروش آن برایتان کار بسیار دشواری می باشد.
3 – آیا شرکت قابل اعتماد می باشد؟
تنها به این که یک شرکت خود ادعا می کند که مجوز بازاریابی شبکه ای را کسب کرده است، اعتماد و اکتفا ننمایید، حتماً در رابطه با طرح و نحوه پورسانت دهی و نوع محصولات شرکت تحقیق نمایید. و جهت اطمینان از اصالت مجوز بازاریابی شبکه ای می توانید به سایت های www.networkmarketing.mimt.gov.ir و یا www.iranhoshdar.ir مراجعه نمایید و از قانونی بودن فعالیت این شرکت ها اطلاع حاصل فرمایید.
4 – آیا طرح در آمد زایی شرکت یک طرح هرمی می باشد؟
طرح و دسیسه های هرمی اغلب قصد دارند، خود را مشابه طرح های سالم بازاریابی شبکه ای نشان دهند. مهمترین مشخصه طرح های هرمی این است که درآمدزایی در این سیستم ها عمدتاً بر اساس جذب سایر افراد صورت می گیرد و همچنین باید برای عضویت در آن شرکت هزینه ای پرداخت نمایند. در وهله ی اول، سود شما باید از فروش خدمات و محصولات به استفاده کنندگان واقعی به دست آید، فرقی ندارد که شما خودتان این محصولات را به فروش برسانید یا افرادی که آنها را جذب کرده اید محصولات را بفروشند.
5 .آیا با پیوستن به شرکت خطر زیان مالی برای شما وجود دارد ؟
بررسی کردن ت باز خرید شرکت بسیار با اهمیت است، زیرا اگر شما تصمیم به خارج شدن از شرکت گرفتید، از حق و حقوق تان آگاه خواهید شد، اگر یک نفر تصمیم به خروج از شرکت گرفت، موجودی ها و کمک های خریداری شده برای فروش در طول 12 ماه گذشته را به حداقل 90% قیمت خرید بازخرید کند. توجه به موارد ذکر شده و به کار بستن نکات کلیدی می تواند در پیشبرد اهداف اشخاصی که خواستار فعایت تجاری در سیستم های بازاریابی شبکه ای سالم هستند، راهگشا باشد.
کسی که به صورت تخصصی فرایند مدیریت استراتژیک برند را انجام داده است ، کاملا آگاه است که برندینگ Branding با برندسازی Brand Building متفاوت است. برندینگ به معنای اقدامات و عملیاتی است که یک سازمان سعی مینماید تا برندی خلق شود. اما همه عملیات برندینگ به خلق یک برند ( ساختن برند ) ختم نمیشود، گاه موجب تخریب عملیات بازاریابی سازمان است.
برندسازی حاوی تمام ابعاد و جنبههای ایجاد هویت تجاری و فردی است. برندسازی تنها موجب افزایش صدای برند و آگاهی از برند در نزد مشتری نخواهد شد ، بلکه موجب ایجاد هویت و ارزش برند است.
ظهور پلتفرمهای مشارکتی و تعاملی ، به بسیاری از کسبوکارها فرصتی برای افزایش آگاهی از برند و ارزش ویژه برند میگردد. اگر به برندسازی فردی و یا برندسازی شرکتی فکر میکنید، نکتهای را در نظر داشته باشید ، برندسازی یک نیاز به صرف زمان و منابع زیادی خواهد داشت.
برخی متخصصان، برندسازی را در حوزه ایجاد رابطه با مشتری و در معرض دید مشتری قرار دادن برند ، میدانند. اما به نظرم این تنها یک جنبه از برندسازی است. به عقیده من ، برندسازی به فرایند خلق ارزش برای مشتری است. تمام چیزیهایی که مشتری در خصوص هویت تجاری شما باید بداند، حس و تجربه نماید. اگر قصد تعریف برندسازی را داشته باشیم، باید انواع برند را بشناسیم، اما برندسازی در چند حوزه بسیار پرکاربردتر است :
برند خدمات :
این برند به دنبال ایجاد دانش، فرهنگ و تجربه در مواجه خدمات شرکت و یا اشخاص است. مثل قالیشویی ، بانک ، بیمه
برند خردهفروشی :
این برند ، ترکیبی از تجربیات مشتریان محصولات و خدمات است . مثل : پیتزا بوف ، اکبر جوجه
برند محصول :
برندی که به دنبال ایجاد تجربه ، پیرامون محصول است. مثل : نایک ، بنز ، سونی
چطور یک شبکهی استراتژیک بسازیم؟
۱. با اهداف کاری خود شروع کنید
برای ۳ تا ۵ سال آینده، چه برنامه و اهدافی برای کار خود دارید؟ بعد از پاسخ به این سؤال، از خودتان بپرسید چه کسانی را میشناسید و برای اینکه به اهدافتان برسید، لازم است با چه افرادی ارتباط برقرار کنید؟
۲. گزارهی ارزش (value proposition) خود را بشناسید
شبکهای که ساختهاید، چطور در نتایج مثبت کسبوکار شما مشارکت خواهد کرد؟ گزارهی ارزش، شما را بهعنوان فردی معتمد معرفی میکند و به شما کمک میکند که در شبکه، تأثیرگذار باشید. گزارهی ارزش باعث میشود که بتوانید روابط سودمند متقابل ایجاد کنید، چون کاملا میدانید که چطور به دیگران کمک کنید. وقتی بفهمید چطور میتوانید به دیگران کمک کنید، طرز فکرتان درمورد اینکه شبکه سازی، یک کار سودمند یکطرفه است، تغییر خواهد کرد.
۳. روابط سودمند دوطرفه ایجاد کنید
وقتی با دیگران ملاقات میکنید، از آنها درمورد کسبوکار و اهداف شغلیشان سؤال کنید. اینکه در چه زمینهای فعالیت میکنند، چالشهای فعلی که با آن مواجه شدهاند چیست؟ آیا شریطی وجود دارد که بتوانید آنها را با افراد و منابع مختلف آشنا کنید تا از پس این چالشها بربیایند؟ به این ترتیب میتوانید روابطی قدرتمند ایجاد کنید.
۴. متحدانی پیدا کنید
شبکهای قدرتمند حامی شما است و از شما در شرایط مختلف طرفداری میکند. به شما کمک میکند که ایدههای خود را در سازمانها به فروش برسانید و وضعیت خود را برای فرصتهای جدید ارتقاء ببخشید. وقتی با دیگران ارتباط برقرار کنید و به آنها پیشنهاد کمک بدهید تا به اهدافشان نزدیکتر شوند، مخاطبان شما نیز زمانی که به کمک نیاز دارید، در کنارتان خواهند بود.
۵. استراتژیک عمل کنید
درمورد اینکه چه کسانی در شبکهی شما حضور دارند فکر کنید و بهترین راه برای برقراری ارتباط با آنها را پیدا کنید. برای تمرکز بر این روابط و تقویت آنها در طول زمان، وقت بگذارید. درمورد سازمانهایی که با آنها در ارتباط هستید و رویدادهایی که قصد شرکت در آن را دارید، حسابشده عمل کنید. رویدادهایی را انتخاب کنید که شما را به افراد موردنظرتان میرسانند.
۱. ذهنیتتان اشتباه است
اولین مانع شما برای ساخت یک شبکهی استراتژیک ذهنیت شما است که ممکن است فکر کنید شبکه سازی، مفهومی یکطرفه است و فقط برای یک طرف سود خواهد داشت. وقتی معتقدیم که هر گونه تلاش برای ایجاد روابط، فقط برای بهرهبرداری ما است، تمایل کمتری برای دنبالکردن این روابط داریم. بسیاری از افراد فکر میکنند شبکهسازی فقط به نفع خودشان است و دوست ندارند از کسی درخواست کمک کنند. درحالیکه این طرز فکر، اشتباه است.
یک شبکهی قدرتمند، برای همه، روابطی سودمند بهدنبال دارد و هر دو طرف، از آن بهرهمند میشوند. در فرایند آشنایی با دیگران، شما خواهید فهمید که چطور میتوانید به این رابطه، ارزش اضافه کنید و به دیگران کمک کنید و در مقابل، دیگران هم برای کمک به شما مشتاق خواهند بود.
۲. شبکهی خود را محدود میکنید
راحتترین کار این است: با افرادی که میشناسیم و دوست داریم، شبکه سازی کنیم. بنابراین معمولا افرادی با پیشزمینه و اهداف و نظرات یکسان را دور خود جمع میکنیم. تحقیقات نشان میدهد که این نوع شبکههای بسته، فرصت آشنایی ما با افراد دیگر را محدود میکند؛ افرادی که میتوانند ارتباطات جدیدی برای ما ایجاد کنند و ایدههای نویی داشته باشند.
۳. در شبکه سازی استراتژیک نیستید
گاهی برای شبکه سازی تلاش زیادی میکنیم و وقت زیادی درنظر میگیریم، ولی این کار بدون هدف انجام میشود و درنتیجه شبکهای که ایجاد کردهایم، با تمرکز بر اهداف کاری و آرزوهای ما شکل نمیگیرد. گاهی برای ملاقات با افراد بهطور اتفاقی وقت میگذاریم و امیدواریم که این تلاش، به برقراری یک ارتباط سودمند منجر شود؛ درصورتیکه بدون هدف و بهطور اتفاقی، فردی را برای برقراری ارتباط پیدا کردهایم.
۴. پیشکنشگر (proactive) نیستید
توصیههایی درمورد شبکه سازی که تاکنون نمیدانستید
پیشکنشگری یعنی قبل از اینکه در هر شرایطی قرار بگیرید، خود را برای آن آماده کنید یا کنترل شرایط را قبل از اینکه اتفاق بیفتند، بهدست بگیرید؛ بهجای اینکه منتظر باشید تا شرایطی پیش بیاید و سپس نسبت به آن واکنش نشان دهید. ما معمولا صبر میکنیم تا زمانی که شغل جدیدی ایجاد شود یا ایدهای جدید مطرح شود. آنقدر صبر میکنیم تا به کمک دیگران نیاز پیدا کنیم و سپس بهدنبال ایجاد یک شبکهی حمایتی میرویم. همین باعث میشود تا به کمک افرادی که هنوز فرصت آشنایی کامل نداشتهایم و روابطمان را با آنها تقویت نکردهایم، نیاز پیدا کنیم و مجبور باشیم از آنها تقاضای کمک کنیم.
۵. برای شبکه سازی وقت نمیگذارید
معمولا اکثر ن بهانه میآورند که برای شبکه سازی وقت کافی ندارند. چون بسیاری از آنها نمیتوانند شبها در رویدادهای مختلف شرکت کنند و خود را به قرارهای ملاقات شبانه بعد از وقت کاری برسانند. پیشنهاد ما به این دسته از افراد که محدودیت زمانی دارند این است که در طول هفته و در برنامهی کاری خود حتما زمانی برای شرکت در جلسات آشنایی و رویدادهای شبکه سازی درنظر بگیرند. مثلا وعدهی ناهار را برای قرار ملاقات خود انتخاب کنند یا بخشی از ساعات کاری خود را به این بازدیدها اختصاص دهند. در مورد اینکه کدام رویداد شبانه را برای شرکت کردن انتخاب کنید، باید استراتژیک باشید و رویدادهایی را انتخاب کنید که شما را به افراد مدنظرتان نزدیکتر میکند.
۶. از روابط خود به نحواحسن استفاده نمیکنید
ما افراد زیادی را ملاقات و کارت بیزینس آنها را جمعآوری میکنیم. حتی قرارهای ملاقات اولیه را برنامهریزی میکنیم، چند باری همدیگر را میبینیم، ولی این روابط ادامه پیدا نمیکنند. این افراد را بهخوبی نمی شناسیم و آنها هم فرصت کافی برای آشنایی با ما پیدا نمیکنند. در مورد روابطمان باید با برنامه عمل کنیم و برای شناخت بیشتر و بهتر افراد وقت بگذاریم تا بتوانیم از مزایای دوطرفهی این روابط، بهرهمند شویم.
بازاریابی عصبی یا نورومارکتینگ (NeuroMarketing) یکی از حوزه های جدید در بازاریابی است که از تکنولوژی های پزشکی مانند عکسبرداری مغزی (FMRI) برای مطالعه بر روی واکنش مغز به محرک های بازاریابی، استفاده می کند. محققان از عکسبرداری مغزی استفاده می کنند تا دلیل و چگونگی تصمیم مشتریان در مورد محرک ها را بفهمند و بدانند کدوم قسمت مغز آنها را تحریک به اقدام مورد نظر خود می کند.
در گذشته و قبل از ظهور بازاریابی محتوا و شبکه اجتماعی، ممکن بود مدیر شما بودجه تبلیغات را افزایش دهد تا لوگوی خود را روی اتوبوس و نیمکت و جاهای مختلف دیگر نصب کنید، یا به عنوان حامی رویدادهای بزرگ حاضر شوید، اما در دنیای امروز، بزرگترین چالش برای بازاریابان آن است که در حالی که پول کمتری خرج می کنند، نتیجه ی بهتری بگیرند.
این چالش چگونه برطرف خواهد شد؟ یکی از روشهای نوظهور و موثر بازاریابی عصبی (نورومارکتینگ) است.
امروزه در تحلیل های با زاریابی از بازاریابی عصبی استفاده می شود تا ترجیحات مصرف کننده درست تشخیص داده شود. چراکه افراد در بیشتر مواقع به سوالاتی که از آنها می شود درست پاسخ نمی دهد، و به این صورت بازاریابان با تمایلات درونی مشتریان آشنا می شوند و سعی می کنند آنها را به کار بگیرند.
بازاریابی عصبی به بازاریابان می گوید، مخاطبان در مقابل رنگی خاص یا مدلی از بسته بندی و صدای محصول در تبلیغ یا هنگام استفاده از آن چه عکس العملی نشان خواهند داد.
به صورت کلی، بازاریابی عصبی همچنین شامل استفاده از علوم اعصاب در تحقیقات بازاریابی می شود، به این صورت که بررسی می کنند کدام محرک ها منجر به نوع خاصی از عملکرد در بین مشتریان می شود. و سپس سعی می کنند این محرک ها را به کار ببندند تا نتیجه ی مورد نظر برای کمپین بازاریابی حاصل شود. گزارش هایی که از نورومارکتینگ به دست می آید میتواند برای طراحی نقشه سفر مشتری ایده های کاربردی و خوبی به شما بدهد.
بازاریابی عصبی چیست و نورومارکتینگ چگونه کار می کند؟
دو روش اصلی برای ردگیری عملکرد ذهنی مشتریان بالقوه وجود دارد :
از طریق FMRI و EEG که به الکتروگرافی معروف است.
از نظر تخصصی در تصویربرداری مغزی از آهن ربای خاصی برای ردگیری جریان خون در مغز در زمان پاسخگویی آزمایش شونده به یک محرک، استفاده می شود. این کار به آنها اجازه می دهد تا وارد مرکز لذت افراد شوند، و از این طریق بازاریابان در میابند چه عملکرد و ویژگی های خاصی منجر به تحریک افراد می شود. این محرک ها ممکن است رنگ، تصویر، صدا، چیدمان، بسته بندی، رایحه، ویژگی های فیزیکی یا هر عامل دیگری که به نوعی با احساسات افراد در ارتباط است، را شامل شود.
از طرفی دیگر EEG بسیار ارزان تر از FMRI است و از طریق کلاهی که الکترودهایی روی آن نصب شده موج های الکترونیکی تولید شده توسط مغز را اندازه گیری می کند و این امکان را برای محققان فراهم می آورد تا هیجانات و احساساتی مانند خشم، هیجان و اندوه را ردگیری کنند.
البته آنچه محققان و متخصصان این حوزه بر آن تاکید دارند آن است که این روش قادر به ذهن خوانی و پی بردن به امیال و آرزوهای درونی انسان نیست و صرفاً اطلاعات ناخودآگاه اما مشخص افراد در مورد واکنش به محرک های مختلف را نشان می دهد.
اینیاگرام (Enneagram) واژهای یونانیست، تشکیل شده از دو بخش اینیا (ennea) به معنای نُه، و گرام (gram) به معنای وجه، مدل و شکل. اینیاگرام نُهوجهیِ شخصیت است. طرحیست که به تبیین نُه مدل ارتباطی انسانها میپردازد. (Enneagram را در زبان فارسی به شکلهای اناگرام – انیاگرام و ایناگرام نیز مینویسند.) در تیپ شناسی شخصیتی اینیاگرام نُه تیپ شخصیتی معرفی میشود، که هر یک از آنها انگیزهها، ارزشها، تمایلات و ترسهای خاص خودشان را دارند. هیچیک از تیپهای شخصیتی اناگرام ، نسبت به تیپهای دیگر برتری ندارد، و هرکدام از تیپهای شخصتی اناگرام، نقاط ضعف و نقاط قوت خاص خود را دارند، که با شناخت آنها میتوانیم رابطهای بهتر با خود و با دیگران برقرار کنیم. شخصیت شناسی اینیاگرام دانشیست باستانی که در چند دههی اخیر با دگرگونی و تحولی بنیادین، در قامتی تازه پا به عرصهی علوم انسانی گذاشته است. ردپای اینیاگرام را، گرجیف در ایران و عرفان ایرانی یافت، بهطوری که میگویند مولانا یکی از بزرگان این علم بوده است. اینیاگرام جزو اسراری بوده است که سینه به سینه نقل میشده و گرجیف پس از سفری پرماجرا به کشورهای یونان، مصر، ترکیه، ایران، افغانستان، هند و نواحی تبت، سرانجام این علم باستانی را به شکلی دستهبندی شده در اختیار علاقهمندان به خودشناسی قرار داد. اینیاگرام بسیار مورد توجه روانشناسان قرار گرفت و با توصیف ویژگیهای شخصیتی هر تیپ، بر اساس طبقهبندیهای روانشناسی، برای هر تیپ شخصیتی، ویژگیهای روانشناختی منحصربهفردی معرفی شد.
شخصیت شناسی اینیاگرام در واقع سفریست از خود به خود. سفر از خودِ شرطیشدهای که به شکلی اتوماتیکوار رفتار میکند؛ تا خویشتنِ آگاه و بیداری که کنترلِ ماشینِ کالبد-ذهن-شخصیت” را به دست گرفته است. اناگرام سفریست از موج (که میپندارد از دریا جداست) به دریا. در این سفر ما با قالبی که خود را با آن یکی انگاشتهایم آشنا میشویم و با دست ساییدن به کرانههای این قالب، پا به دنیایی میگذاریم که در آن، ما به جای واکنش نشان دادن به شرایط، کُنِشی خلاق و آگاهانه خواهیم داشت. این مژده را نیز به شما بدهم، که ما با شناخت تیپهای شخصیتی نه گانه اینیاگرام، میتوانیم از خصوصیات مثبت تیپهای شخصیتی دیگر نیز، هر زمان که نیاز بدانیم در زندگی خود بهرهمند شویم. ما با شناخت تیپهای شخصتی اینیاگرام به تعبیر مولانا پی به جانی میبریم که این شخصیت، پیراهنیست بر تنِ او.
۹ تیپ شخصیتی اینیاگرام
اناگرام تیپ ۱ : کمال گرا و مُصلح
اناگرام تیپ ۲ : کمک کننده و بخشنده
اناگرام تیپ ۳ : موفق و بازیگر
اناگرام تیپ ۴ : فردگرا و رمانتیک
اناگرام تیپ ۵ : کاشف و محقق
اناگرام تیپ ۶ : اهل وفا و شکاک
اناگرام تیپ ۷ : ماجراجو و خوش باش
اناگرام تیپ ۸ : سلطه جو و چالشگر
اناگرام تیپ ۹ :صلح طلب و میانجی
درباره این سایت